درنگی در مفهوم عقلانیت: بررسی انواع عقلانیت
جواد حیراننیا
انتخابهای ما بر اساس نوعی محاسبهگری صورت میگیرد. آیا در همه موارد بر اساس محاسبه سود و زیان دست به انتخاب میزنیم. آیا ممکن است هزینه انتخابی برای ما بالا باشد و دست به انتخاب آن بر اساس نوعی "عقلانیت" بزنیم. پاسخ به این پرسشها مستلزم بررسی انواع عقلانیت است.
مفهوم عقلانیت و هنجاری بودن
در تعریف عقلانیت دست به تعریفی هنجاری زده میشود. عقلانیت مفهومی انتزاعی و مجرد است که از صفت "عقلانی" مشتق میشود. برای تعریف عقلانیت ناگزیر به بررسی این صفت هستیم.
بر این اساس گفته میشود که انجام فلان کار عقلانی است. همانطور که در این عبارت دیده میشود ما نوعی عبارت هنجاری را به کار میبریم و این عبارت به نوعی عبارت دستوری است که نوعی خاص از رفتار و اقدام را تجویز میکند.
لذا فرد "باید" آن کار را انجام بدهد تا رفتاری عقلانی از او سر زده باشد. در این معنا بررسی ادعاهای مربوط به عقلانی بودن و عقلانیت مستلزم بررسی ادعاهای مربوط به هنجاری بودن و دستوری بودن نوعی کنش خاص است.
به طور معمول چهار نوع عقلانیت قابل توجه است، یکی عقلانیت ابزاری، دوم عقلانیت اخلاقی، سوم عقلانیت انتقادی و چهارم عقلانیت ارتباطی. بر اساس اینکه کدام یک از این انواع عقلانیت مبنای محاسبه باشد کاری می تواند عقلانی باشد یا نباشد.
برای نمونه بر اساس عقلانیت ابزاری ممکن است کاری عقلانی باشد ولی همان عمل بر اساس عقلانیت اخلاقی عملی غیر عقلانی به شمار رود.
عقلانیت ابزاری
تفکر غالب در چارچوب خردگرایی مبتنی بر نظریه انتخاب عقلانی، بر عقلانیت ابزاری و منطق نتیجه، تأکید و تمرکز میکند. بر پایه این رویکرد، بازیگران به نتیجه انتخاب خود میاندیشند و با تحلیل هزینه و فایده به تصمیمگیری میپردازند.
عقل ابزاری حکم میکند که بهترین و کمهزینهترین ابزار برای تأمین پر منفعتترین اهداف به کار گرفته شود. اگر انتخاب گزینه بهینه به معنای عقلانیت مطلق امکانپذیر نباشد، گزینش گزینه کم هزینهتر به مثابه عقلانیت محدود اجتناب ناپذیر است.
ملاک عقلانیت، میزان موفقیت در کسب منافع و ایجاد نتایج مطلوب است. این نوع عقلانیت را عقلانیت ابزاری مینامند.
عقلانیت اخلاقی
نوع دیگر عقلانیت، عقلانیت اخلاقی به شمار میرود. عقلانیت اخلاقی با منطق تناسب ملازمت دارد و معطوف به تشخیص و تعیین تکلیف و اتخاذ تصمیم و اقدام متناسب با آن است.
عقلانیت اخلاقی به معنای ادای بهینه تکلیف از طریق تصمیمات مقتضی و به کارگیری ابزارهای مناسب است. اگر چه عمل به تکلیف در قالب عقلانیت اخلاقی لزوما با عقلانیت ابزاری و منطق نتیجه، تنافی و تعارض ندارد و در بسیاری از مواقع این دو بر هم منطبق و سازگار هستند، با این حال در برخی مواقع بین رفتارها و کنشهای مبتنی بر عقلانیت اخلاقی و عقلانیت ابزاری تزاحم پیش میآید.
در این شرایط بر پایه عقلانیت اخلاقی عمل به تکلیف بر کنش معطوف به نتیجه، ارجحیت و اولویت مییابد.
عقلانیت انتقادی
شکل دیگری از عقلانیت، عقلانیت انتقادی نام دارد. عقلانیت انتقادی به معنای تامل و تفکر انتقادی جهت ایجاد تغییر و تحول و رسیدن به رهایی است. این نوع عقلانیت از علاقه انسان به رهایی نشات میگیرد که خود از تمایل او به تفکر و تامل درباره مسلمات و مفروضات ذهنی ناشی میشود.
این نوع علاقه، انسان را بر آن میدارد تا خود را از محدودیتها، قید و بندها و فشارهای ناشی از عوامل انسانی و محیط اجتماعی رها سازد.
لازمه رهایی هم به کار گیری عقل انتقادی یا عقلانیت استعلایی است، عقلانیتی که برای تعریف در طبیعت و حتی تفاهم نیست بلکه به منظور نقد و تغییر وضع و نظم موجود جهت رسیدن به نظم و شرایط مطلوب به کار میرود؛ وضعیتی که در آن انسان با تامل و تفکر به خودآگاهی، خود فهمی، تعالی، سعادت و شرایط اخلاقی متعالی و رهایی دست مییابد.
علایق رهایی رابطه تنگاتنگی با مفهوم تامل و تفکر دارند زیرا رهایی مستلزم تفکر انسان درباره چگونگی شکلگیری غلطها و ابهاماتی است که در طول تاریخ بشری شکل گرفتهاند و سپس غلبه بر آنها از طریق تغییر رفتار و عمل است.
رهایی مرکز ثقل نظریه انتقادی و دال متعالی است که کلیه دالهای دیگر بر اساس آن معنا مییابند و مفصلبندی میشوند.
در اندیشه هابرماس رهایی به معنای دستیابی به استقلال عقلانی کنش است. لینکلیتر، رهایی را به صورت آزاد بودن به معنای حاکمیت بر سرنوشت و توانایی ابتکار عمل تعریف میکند.
کن بوث نیز بر همین اساس رهایی را متضمن آزاد سازی انسانها و ملتها از محدودیتها و قید و بندهایی میداند که آزادی انتخاب و اقدام آنها را محدود و متوقف میسازد.
ریچارد اشلی هم رهایی را به عنوان تأمین آزادی از محدودیتهای تأیید نشده، مناسبات سلطه و سرکوب و وضعیت ارتباطی و تفاهم تحریف شدهای تعریف میکند که قابلیت و توانایی انسانها و ملتها برای ساختن آینده خود از طریق اراده و آگاهی آزاد را نادیده میانگارد.
عقلانیت ارتباطی
نوع دیگری از عقلانیت موسوم به عقلانیت ارتباطی است.
عقلانیت ارتباطی به معنای درک و فهم چگونگی برقراری ارتباط با دیگران و ایجاد تفاهم است. این نوع عقلانیت از علایق ناشی از علایق ارتباطی انسان و بازیگران اجتماعی، معطوف به تفاهم، مفاهمه و مبادله بینا ذهنی بوده و برای فهمیدن است، نه کنترل و تسلط بر دیگران.
این گونه علایق در زبان به صورت کنش کلامی متقابل یا کنش ارتباطی تجلی مییابند؛ هدف آن هم تحقق و توسعه فهم متقابل یا بینا ذهنی است که کنش ارتباطی بر پایه آن شکل میگیرد. از اینرو عقلانیت ارتباطی معلول و محصول مناسبات اجتماعی و تعامل بینا ذهنی است.
منبع: ویژه نامه اندیشه روزنامه تهران امروز، پنج شنبه، 4 خرداد 1391