سنجشگرانهاندیشی؛ مهارتی حیاتی برای زندگی
کم نیستند کسانی که کل زندگیشان
به خاطر یک فکر نادرست (بله، فقط یک فکر نادرست) بر باد میرود. از آن دانشآموزی که
فکر میکند در انتخاب رشته باید رضایت دیگران را تأمین کند و به همین دلیل یک عمر به
علاقه و استعداد خودش پشت میکند، تا آن فرد افسردهای که فکر میکند هیچ کس بهتر
از خودش نمیتواند در مورد روانش کاری انجام دهد و به همین دلیل به روانشناس مراجعه
نمیکند و مشکلش مزمنتر و عمیقتر میشود، تا رانندهای که فکر میکند درمان خوابآلودگیاش
سرعتِ بیشتر است، و ... . در همهی این موارد و بسیاری مواردِ مشابه پای یک «فکر»،
یک «باور»، در میان است و یک اشتباه فکری زندگیای را زیر و رو میکند.
با این حال، وقتی صحبت از اصلاحِ فکر و شیوهی فکر کردن میشود، یا از مهارتهای اندیشیدن سخن به میان میآید، بسیاری گمان میکنند مخاطبِ این سخن نظریهپردازان، متخصصانِ رشتههای گوناگون، مهمانان برنامههای فرهنگی تلویزیون، یا نویسندگانی هستند که عکسشان در حالی که دستی زیر چانه دارند در روزنامه چاپ میشود. بیشتر افراد قبول دارند که «فکر کردن» مهم است، اما رفتارشان نشان میدهد که معنا و مفهومِ این «اهمیت» را درنیافتهاند.
یکی از این رفتارها واکنشی است که بسیاری از افراد در برابر موضوعِ سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) نشان میدهند. وقتی به آنها گفته میشود سنجشگرانهاندیشی قرار است به آنها کمک کند تا بهتر بیندیشند و کمتر در اندیشیدنشان دچار خطا شوند، با آنکه اهمیتِ تفکر را قبول دارند، به گونهای واکنش نشان میدهند که گویی تلاش برای اصلاح شیوهی تفکر ربطی به آنها ندارد. این در حالی است که اگر قبول داریم که «فکر کردن» مهم است و نقشی اساسی در زندگی ما ایفا میکند و همهی ابعاد زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد، قاعدتاً باید نهایتِ سعی مان را بکنیم تا بهتر فکر کنیم. نمیتوان در شعار مدعی شد که اندیشیدن مهم است و همهی جنبههای زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد اما در عمل برای ارتقای نحوهی اندیشیدن کاری انجام نداد.
به سببِ تأثیری که کیفیتِ تفکر بر کیفیتِ زندگی دارد، در کشورهای توسعهیافته آموزش سنجشگرانهاندیشی در دستور کار صاحبنظران و سیاستگذارانِ امر آموزش قرار گرفته است و در صدد هستند که تفکر سنجشگرانه را از سنین کودکی به بچهها بیاموزند.
در این میان تکلیف ما چه میشود؟ واقعیت این است که بسیاری از ما دورانهای طلاییِ یادگیریِ زندگیمان را به انباشتن ذهنهایمان از مطالب بیفایده گذراندهایم و به احتمال فراوان هماکنون ما و جامعهی ما از مزیتهای آموزش سنجشگرانهاندیشی محروم هستیم. ولی جلوی این ضرر را از هر زمان که بگیریم نفع است. در هر مقطعی از زندگی باشیم میتوانیم یادگیری مهارتهای اندیشیدن را آغاز کنیم. مهمتر از آن این است که هر گونه اعتماد به نظام آموزشی موجود در کشورمان را کنار بگذاریم و بسیاری از آموختنیهای مهم، از جمله سنجشگرانهاندیشی، را خودمان به کودکانمان آموزش دهیم.
منبع: ویژه نامه اندیشه روزنامه تهران امروز، پنج شنبه، 4 خرداد 1391