علوم انساني و كيفيت زندگي

 

دكتر عبدالكريم رشيديان

عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي

 

گرايش از علومانساني به علوماجتماعي كه در جامعه‌ي جديد بر جنبه‌ي عمل‌گرايانه، آزمون‌پذيري و كارايي آن‌ها تأكيد مي‌شود معلول تحولاتي بود كه از يك سو در جهت شناخت روابط پيچيده‌ي ميان افراد و گروه‌ها در جوامع غربي بود و از سوي ديگر هدف ارتقاي سطح زندگي همراه با كنترل پيچيده و همه‌جانبه‌ي اجتماعي را دنبال كرد. در اين جوامع علوم انساني و اجتماعي ساز و كاري اجتناب‌ناپذير براي كاركرد به‌سامان سيستم‌هاست، نه امري زينتي و ثانوي.

در جوامع جهان سومي كه روند تجدد نه به شكلي درون‌زا بلكه تحت تأثير عوامل خارجي شكل گرفته است، علوم انساني و نقش آن تا حدود زيادي از آن ضرورت اجتناب‌ناپذير بي‌بهره است. در اين جوامع پ‍ژوهش‌هاي علومانساني نقش چنداني در تنظيم سيستم ندارد زيرا يا اهميت آن‌ها به خوبي درك نمي‌شود يا فراهم‌آوردن حداقل شرايط زندگي؛ و شهروندان شايسته‌ي يك زندگي با كيفيت دانسته نمي‌شوند. جايي كه دغدغه‌ي كيفيت زندگي اجتماعي غايب باشد علومانساني نيز نقش چنداني ندارد.